معنی از فرقههای تسنن
حل جدول
حنفی، مالکی
شافعی
مالکی
حنفی
حنبلی، شافعی
از فرقههای مسیحیت
ارتودکس
ارتودوکس، کاتولیک
کاتولیک
لغت نامه دهخدا
تسنن. [ت َ س َن ْ ن ُ] (ع مص) متغیر شدن. || به راهی درشدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). گذشتن از عَدوه. (از متن اللغه). || عمل کردن به سنت. (از المنجد). || مذهب اهل سنت را در اختیار کردن. (از متن اللغه). سنی گری، سنی شدن. مقابل تشیع. چاریاری.
- از اهل تسنن، از اهل سنت و جماعت، سنی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به سنت شود.
اهل تسنن
اهل تسنن. [اَ ل ِ ت َ س َن ْ ن ُ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) پیرو سنت. آنکه مذهب تسنن دارد. مقابل شیعه.
فرهنگ معین
پیرو سنت بودن، عقیده کسانی که پس از پیامبر، ابوبکر را خلیفه می دانند،
فرهنگ عمید
قبول سنت و طریقه کردن، پیرو سنت بودن،
نام عمومی مذاهب عمدۀ اسلامی که پیروانشان خود را پیرو سنت پیامبر اسلام و خلفای راشدین میدانند،
فرهنگ فارسی هوشیار
پیرو سنت بودن، متقابل تشیع
مترادف و متضاد زبان فارسی
اهل سنت، سنی،
(متضاد) شیعی، شیعه، مذهب اهل سنت،
(متضاد) تشیع
فرهنگ فارسی آزاد
تَسَنُّن، قبول سُنَّت کردن، پیرو سُنَّب شدن، سُنی گشتن،
معادل ابجد
969